فوندامنتالیسم چیست؟ بخش 11
برگردان یدالله سلطان پور برگردان یدالله سلطان پور

حزب لگا نرد (اتحاد شمال) ایتالیا
یکی از سه حزب بزرگ ایتالیا، که خواهان تجزیه شمال مرفه از جنوب فقیر است.
لگا نرد یک جریان فوندامنتالیستی است.
در زمینه تحلیل مشخص از فوندامنتالیسم مشخص ـ بخش اول
دومه نیکو لوسوردو

 

ریزه برودت ـ پژوهشگر آلمانی ـ که فوندامنتالیسم شیعی ایرانی را در مقابل فوندامنتالیسم پروتستانی آمریکائی قرار می دهد، فوندامنتالیسم را چنین تعریف می کند:
• «فوندامنتالیسم عبارت است از ناتیویسم مذهبی که مدعی داشتن اعتبار جهانی است.»

• (ناتیویسم عبارت است از پافشاری مصرانه بر عناصر معینی از فرهنگ خویش، به بهانه تهدید آنها از سوی فرهنگ برتر بیگانه. مترجم)

• اگر چه این تعریف درک کاملی از
ماهیت فوندامنتالیسم غرب عرضه می کند، ولی با این حال، حاوی دو خطا و یا دو عیب است.
• در این تعریف گفته نمی شود که این پدیده مشکوک حتما باید
فرم مذهبی بی چون و چرا داشته باشد و یا آماج های جهانگیر (یونیورسال) داشته باشد.

• چنین آماج هائی در قیام بوکسبازها و در جنبش تویتومانی که در جریان جنگ های ضد ناپلئونی توسعه می یابد، وجود ندارند، ولی نه فقط در فوندامنتالیسم اسلامی، بلکه همچنین در فوندامنتالیسم پروتستانی بدون چون و چرا وجود داشته اند و در فوندامنتالیسم «مسیحی ـ غربی» و یا «یهودی ـ غربی» که ادامه فوندامنتالیسم پروتستانی اند، نیز وجود دارند.

فوندامنتالیسم لگانرد ایتالیا در این میان، موردی استثنائی است.
• ما اینجا با زیرفوندامنتالیسمی سر و کار داریم که خود را با فوندامنتالیسمی سازگار می سازد که آماج های جهانگیر (یونیورسال) دارد:
• لگا نرد با از آن خود کردن عشق شورانگیز غرب ـ غرب بمثابه یگانه مرکز تمدن جهان ـ بساط کلتی ـ پادانیائی اسطوره ای خود را در این فضای نورانی مقدس پهن می کند و بدین طریق، حساب خود را از بربرهای (اقوام وحشی) ایتالیای جنوبی جدا می کند که از تمدن خالی از عیب بی چون و چرای ایتالیای شمالی و غرب فاصله ای بعید دارند.

فنومنولوژی بغرنج و چند جانبه فوندامنتالیسم ها را نباید از نظر دور داشت.
فوندامنتالیسم ها می توانند بلحاظ تیپولوژی و معنای تاریخی و سیاسی مشخص خود با یکدیگر تفاوت داشته باشند.

• همیشه باید توجه داشت که آنها تا چه حدی فرهنگ معینی را و یا تضاد با فرهنگ های دیگر را به مثابه امری طبیعی (ناتورالیسم) تلقی می کنند.

• اگر روند توضیح ناتورالیستی به نقطه اوج خود برسد، فوندامنتالیسم آنگاه به راسیسم حقیقی مبدل خواهد شد.
• آنگاه پاکسازی فرهنگی به پاکسازی قومی بدل خواهد شد و یا می تواند بدل شود.

• (در گزارش هائی که از زندان های ایران و شیوه رفتار سربازان اسرائیل در غزه و فلسطین می رسد، واژه «پاکسازی» بکرات شنیده می شود. مترجم )

• فونکسیون تاریخی و سیاسی جنبش های فوندامنتالیستی نیز بسته به متون مقدس که مورد استناد قرار می گیرند و منشاء قلمداد می شوند، با هم فرق دارند.
• حتی در سنت فرهنگی و مذهبی واحدی می توان تفاوت هائی را مشاهده کرد:
انسانیت زدائی و چه بسا قلع و قمع و ریشه کنی سکنه کنعان را هم می توان با استناد به یهودیت حضرت موسی توجیه کرد و مشروع قلمداد نمود و هم با استناد بر متون بابلی بعد از تبعید قوم اسرائیل و هم با استناد به تورات.

• (کنعان منطقه سوری ـ فلسطینی بوده که در قرن 13 قبل از میلاد با ورود اسرائیلی ها مواجه می شود. مترجم)

• در فوندامنتالیسم یهودی فرقه هائی وجود دارند که همچنان بر تفاوت های ماهوی و کیفی میان یهودی ها و گوجیم ها پافشاری می کنند و هم فرقه هائی وجود دارند که سودای انسانیت زدائی خلق فلسطین را در سر می پرورند:
• درست به همین دلیل است که لایبوویتس ـ نویسنده نامدار اسرائیل ـ آنها را به عنوان وابستگان به جنبش «یهودی ـ نازیستی» محکوم می کند.

• البته ما با راسیسم آشکار در خارج از حیطه فوندامنتالیسم ـ به معنی واقعی کلمه ـ روبرو می شویم.

• امروز وقتی از فوندامنتالیسم سخن می رود، متأسفانه تقریبا همیشه، اسلام و جنبش هائی مورد نظر قرار می گیرند که چه بسا بطور در هم و برهم و گاهی حتی بربرمنشانه در پی کسب استقلال ملی و یا احراز هویت از بین رفته خود در طول قرن ها هستند.

I
ارزیابی تاریخی و سیاسی فوندامنتالیسم

• چگونه می توان فوندامنتالیسم را بلحاظ تاریخی و سیاسی ارزیابی کرد؟
• بار دیگر به جنبش های مبارزاتی بر می گردیم که در آلمان و اسپانیا بر ضد ناپلئون تشکیل می شوند.

1
هگل

• حتی خود هگل که هر فرانسوی ستیزی و آلمانی ستائی را (و بدین طریق، هر گرایش فوندامنتالیستی را) بشدت محکوم می کند، سرانجام خصلت مترقی و اجتناب ناپذیر خیزش ضد فرانسوی را برسمیت می شناسد.

2
مارکس

مارکس اشاره می کند که در دوره ناپلئونی «کلیه جنگ های استقلال که بر ضد فرانسه شعله ور می شوند، مهر مشترک احیائی را بر چهره دارند که همبستر ارتجاع است
• از آنجا که این جنبش ها باید استقلال ملی را در مبارزه بر ضد کشور روشنگری و انقلاب بدست آورند، ناگزیر بدان سو رانده می شوند که در فرهنگ روشنگرانه و انقلابی وارده از فرانسه، وسیله ضد ملی و سلب هویت می بینند، وسیله ای که در خدمت سیاست گسترش طلب و ستم ملی است.
• یعنی آنها بدان سو تمایل می یابند که مبارزه بر ضد مهاجمین را با مبارزه بر ضد روشنگری و انقلاب فرانسه یکسان تلقی می کنند.

• بدین معنی، احیا (روند رئال رهائی از سیطره و اشغال بیگانه) با ارتجاع (ایدئولوژی در هم بر هم و مبهم که این روند را همراهی می کند و نشانه واپسگرائی و عقبگردهای بیشتر است) گره می خورد.

3
انگلس

انگلس ـ ظاهرا ـ حتی گام فراتر می نهد و در جنگ های ضد ناپلئونی خلق آلمان شروع انقلاب دموکراتیک بورژوائی را می بیند.

4
لنین

• جالب است که لنین به هنگام عقد قرارداد صلح برست ـ لیتوفسک ، مبارزه روسیه شوروی جوان بر ضد تجاوز امپریالیسم هوهنسولرن آلمان را با مبارزه پروس (که در سابق زیر حکومت هوهنسولرن قرار داشت) بر ضد تجاوز و اشغال ناپلئونی مقایسه می کند.
لنین ناپلئون را به مثابه «راهزنی از قماش هونسولرن تلقی می کند

• (قرارداد صلح برست ـ لیتوفسک در جنگ جهانی اول در سال 1918 میان روسیه شوروی و قوای متحدین (آلمان، اطریش ـ مجارستان و بعدها ترکیه عثمانی و بلغارستان) منعقد می شود و بخش های مهمی از خاک روسیه شوروی به تصرف امپریالیسم آلمان در می آید.
• بلشویک ها در شرایط دشوار پس از پیروزی مجبور به امضای آن می شوند و بدان نام «صلح راهزنانه» می دهند. مترجم)

هگل و مارکس و انگلس و لنین مخالف سرسخت ایدئولوژی فوندامنتالیستی ئی هستند که جنگ های ضد ناپلئونی زیر لوای آن صورت می گیرند.
• این اما مانع آن نمی شود که جنبش هائی را که بیانگر دفاع از رهائی و استقلال ملی اند، زیر علامت سؤال قرار دهند.

• اثبات شورمندانه معنی مشخصیت تاریخی خارائین را می توان در جنبش های ملی ایرلند و لهستان شاهد بود، اگرچه پلاتفرم ایدئولوژیکی آنها ارتجاعی بوده است:
• شاخص آندو به خدمت گرفتن کاتولیسیسم (یعنی ایدئولوژی رستاوراسیون و ارتجاع، حداقل در نیمه اول قرن نوزدهم) و یکسان قلمداد کردن بیواسطه شعور ملی و شعور مذهبی است.

• همین یکسان قلمداد کردن بیواسطه شعور ملی و شعور مذهبی یکی از صفات حرکات فوندامنتالیستی است.

• (پلاتفرم به موضعی اطلاق می شود که مبدأ تأملات، نیات، اعمال، آماجگذاری های سیاسی و غیره قرار می گیرد.
رستاوراسیون عبارت است از احیاء مجدد مناسبات اجتماعی و سیاسی ئی که بوسیله انقلاب سرنگون شده اند. مترجم)
ادامه دارد

February 15th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي